سلام بچه ها! من قانونم دوست شما

درست استفاده کردن از فضای مجازی قوانینی دارد که دانستن آن از سنین کودکی ثمر بخش خواهد بود. بی مهابا و بدون هیج محدودیتی دریایی از اطلاعات در دسترس قرار گیرد خطراتی دارد که گاهی جبران ناپذیر است.

سلام دوستای گلم. من قانون هستم دوست شما. بله! درست شنیدید قانون، دوست شما! خواهش می‌کنم تا آخر به حرف‌هایم گوش کنید. من شما را خیلی دوست دارم ولی ناراحتم. کلی با شما درد دل دارم، پس لطفا به حرف‌هایم گوش کنید. شاید تعجب کردید که من خودم را دوست شما خواندم. بله من واقعا دوست شما هستم نه دشمنتان. نمی‌دانم چرا بعضی‌ها انقدر با من نامهربان هستند و فکر می‌کنند من دوست آن‌ها نیستم ولی من واقعا همه را دوست دارم و به فکر همه انسان‌ها هستم. اصلا من به‌خاطر شما به وجود آمده‌ام. به‌خاطر سلامتی شما، به خاطر امنیت شما، به‌خاطر آزادی و آرامش شما. شاید بعضی از شما فکرکنید که من فقط دست و پاگیر هستم و خیلی وقت‌ها جلوی کارهای شما را می‌گیرم. من می‌خواهم امروز برای شما توضیح بدهم که اینطور نیست من دست و پا گیر نیستم. برعکس اگر نباشم شما نمی‌توانید به‌راحتی کارهایتان را انجام دهید. حتما تعجب کردید پس تا آخر با من همراه باشید تا برایتان توضیح بدهم.

بیایید تصور کنید یک روز من از پیشتان بروم. یعنی همه قانون‌‌ها بروند. نه در خانه نه در مدرسه و نه در شهر. در هیچ جا، هیچ قانونی نباشد. به نظرتون چه می‌شود؟! حتما الآن خیلی خوشحال شدید. اگر من نباشم، لازم نیست شب‌ها زود بخوابید و مسواک بزنید. لازم نیست تکالیف مدرسه را انجام دهید. در مدرسه هم می‌توانید فقط در حیاط بازی کنید و سر کلاس نروید چون قانونی در مدرسه نیست. واقعا دنیای خیلی خوبی می‌شود نه؟! هرچه می‌خواهید می‌توانید بخورید. مثلا به‌جای شام ونهار فقط چیپس و پفک و لواشک بخورید. لازم نیست در خانه هر چیزی را در جای خودش بگذارید راحت باشید. این‌ها خیلی هیجان انگیز است. حتما الآن به من می‌گویید ببین اگر نباشی چقدر خوب است!

بهتر است باهم به یک روز بی قانون دقیق‌تر نگاه کنیم. ببینیم واقعا بدون قانون زندگی کردن به نفعتان هست؟

 صبح از خواب بیدار می‌شوید البته می‌توانید زود بیدار نشوید و تا هروقت که دوست داشتید بخوابید. به هر حال بیدار می‌شوید و از اتاق بیرون می‌روید. در خانه همه چیز به‌هم ریخته است. سرگرم دیدن خانه شلوغ هستید که پایتان روی چیزی می‌رود. وای گوجه فرنگی بود. گوجه زیر پایتان له شد. پای دیگرتون دوباره روی یک گوجه دیگر می‌رود. روی زمین پر از مواد غذایی است. حواستان را جمع می‌کنید که روی گوجه‌ها نروید که تعادلتان به‌هم می‌خورد و روی یک تخم‌مرغ می‌پرید. به به چه املتی روی فرش درست کردید! بلاخره به آشپزخانه رسیدید. سراغ یخچال می‌روید و تازه می‌فهمید چرا همه چیز روی فرش بود. یخچال پر بود از گلدان‌های باغچه و البته چند جفت کفش هم آنجا جاخوش کرده بودند. از مادر سراغ صبحانه را می‌گیرید. مادر با مهربانی یک ظرف خورش قرمه سبزی به شما می‌دهد. احتمالا با تعجب می‌پرسید که این صبحانه است؟! مادر هم با خوشرویی می‌گوید بله چه فرقی می‌کند قانونی در این مورد نداریم. خلاصه با اکراه دو سه قاشقی می‌خورید و راهی مدرسه می‌شوید ولی خیالتان راحت است که به‌خاطر دیر رفتنتان لازم نیست توضیحی بدهید و از نبود قانون خوشحال می‌شوید. اوضاع خیابان‌ها و شهر از خانه هم آشفته‌تر است. آشغال‌ها که برده نشده‌اند و خیابان‌ها هم جارو کشیده نشدند. با این وضع هرکسی هر آشغالی که دستش هست، باز روی زمین می‌اندازد. به خیابان اصلی می‌رسید وای خدای من! چندتا از ماشین‌ها در پیاده‌رو هستند. نمی‌دانم چطور جا شده‌اند. ماشین‌ها هر جای خالی که پیدا کنند با سرعت از آن‌جا رد می‌شوند. عابران هم وسط خیابان هستند و از ماشین‌ها فرار می‌کنند. چراغ‌های راهنمایی کلا به رنگ آبی شده‌اند. این یعنی چی؟! هیچ کس به آن‌ها اهمیتی نمی‌دهد و هرکس راه خود را می‌رود. در هر گوشه‌ای از خیابان چند نفر با هم تصادف کرده‌اند و باهم دعوا می‌کنند. پلیس هم هست ولی نمی‌دانید چرا فقط می‌خندد. احتمالا سراغ آقای پلیس می‌روید و اعتراض می‌کنید که چرا به تصادف‌ها رسیدگی نمی‌کند. آقای پلیس هم می‌گوید: عزیزمن قانونی نداریم که طبق آن با این‌ها برخورد کنم پس ترجیح می‌دهم بخندم. من اگر جای شما باشم بعد از شنیدن این جواب فقط می‌دوم که به مدرسه برسم!  بلاخره به مدرسه رسیدید و خدا را شکر می‌کنید که تصادف نکرده‌اید و سالم هستید. در مدرسه همه دانش‌آموزان در حیاط هستند و بازی می‌کنند. خوشحال می‌شوید و پیش دوستانتان می‌روید و مشغول بازی می‌شوید. یکی از دوستان پیشنهاد می‌دهد که فوتبال بازی کنید. همه خوشحال قبول می‌کنند. می‌شوید دو تیم ۵نفره و ۹نفره! با توپ والیبال بازی را شروع می‌کنید. همه به‌راحتی خطا می‌کنند و گل می‌زدند. بعضی‌ها هم به خودشان گل می‌زدند. در حین بازی، ساق پایتان آسیب می‌بیند. بلاخره همه که خسته شدند، بازی با نتیجه ۱۷ – ۳۱ تموم شد و هر دو تیم خود را برنده می‌دانستند. البته این بازی کلی مجروح داشت. به ساعت نگاه می‌کنید که متوجه می‌شوید زنگ مدرسه باید خیلی وقت پیش می‌خورد. سراغ معاون مدرسه می‌روید و می‌پرسید چرا زنگ را نمی‌زنند؟  او با لبخند می‌گوید: از این به بعد نه صبح‌ها و نه بعدازظهرها دیگر زنگ نمی‌زنیم. هر ساعتی دوست داشتید بیاید و هر وقت خواستید بروید. خوشحال می‌شوید و این خبر خوب را به دوستانتان می‌دهید. چون احساس خستگی می‌کنید و پایتان هم درد می‌کند، با دوستان خداحافظی می‌کنید و از مدرسه بیرون می‌آیید.

واای اوضاع خیابان‌ها از صبح هم بدتر شده‌است. سعی می‌کنید از یک گوشه راه بروید تا با ماشینی تصادف نکنید. آن طرف خیابان یک مردی جلوی دو نفر را می‌گیرد و به زور از آن‌ها پول‌هایشان را می‌گیرد. بعد سراغ نفر بعدی می‌رود. بازهم آقای پلیس را می‌بینید که لبخند می‌زند. پیش او می‌روید و می‌گویید آن مرد دارد زورگیری می‌کند. پلیس با لبخند می‌گوید: اشکالی ندارد از امروز که قانون رفته، دزدی و زورگیری هم آزاد شده‌است. سعی می‌کنید از آنجا دور شوید تا زورگیر سراغ شما نیاید. در همین حال یک موتوری به شما می‌زند. شما به زمین می‌افتید. پایتان که قبلا هم درد می‌کرد، بیشتر آسیب می‌بیند. آقای موتور سوار ولی به روی خودش نمی‌آورد و می‌رود. خداروشکر یک نفر به کمکتان می‌آید و شما را تا خانه می‌رساند. در خانه با عصبانیت ماجرای امروز را برای مادر تعریف می‌کنید. قضیه تصادف را می‌گویید و اینکه موتور سوار حتی صبر نکرد که ببیند چه بلایی سر شما آمده است. مادر می‌گوید: خب قانونی نداریم که به این وضع رسیدگی شود. ناراحت نباش. الآن باهم به بیمارستان می‌رویم تا پایت درمان شود.

به زحمت، با ماشین خود را به بیمارستان می‌رسانید. اوضاع بیمارستان بدتر از خیابان‌ها هست. هر مریضی یک گوشه نشسته و پرستارها اصلا نمی‌توانند به این‌همه مریض رسیدگی کنند. می‌گویند امروز تصادفات خیلی زیاد بوده و مریض‌ها زیاد هستند. بلاخره بعد از مدت زیادی معطلی، پایتان را که بر اثر تصادف شکسته، گچ می‌گیرند و به خانه می‌روید. مامان سفره شام را می‌اندازد. شام نون و پنیر است. دیگر بدون هیچ سوالی همین را می‌خورید و به اتاق می‌روید که بخوابید. خدارا شکر لازم نیست مسواک بزنید. می‌خواهید بعد از این روز خسته کننده با خیال راحت بخوابید که یاد حرف‌های آقای پلیس می‌افتید که گفت: دزدی آزاد است. نگران می‌شوید که نکند دزد به خانه‌تان بیاید. البته نگرانی شما کاملا به جاست و امکان آمدن دزد خیلی زیاد است ولی می‌توانید با این امید بخوابید که امشب دزد سراغ خانه شما نمی‌آید. می‌خوابید ولی با هر صدای کوچکی از خواب می‌پرید.

یک روز بی قانون چطور بود؟! فقط یک روز نبودم. پایتان دو بار آسیب دید و شکست. وقتی هر روز مسواک نزنید قطعا دندان‌هایتان هم خراب می‌شود. بیمارستان پر از مریض شد. بچه‌ها در فوتبال مجروح شدند و بیشتر مردم تصادف کردند. یعنی سلامتی رفت. دزدی و زورگیری آزاد شد یعنی امنیت رفت. شب دیگر از ترس دزد راحت نمی‌توانید بخوابید. یعنی آرامش هم رفت و هزاران مشکل دیگر. به این فکر کردید که اگر مدرسه هر روز فقط زنگ تفریح باشد، هیچ درسی یاد نمی‌گیرید؟ آن وقت بزرگ شوید می‌خواهید چه کاره شوید؟ من فقط خیلی کوتاه یک مقدار از مشکلاتی که بدون من پیش می‌آید را گفتم.

نظرتون چیه؟ با قانون زندگی کردن بهتر است یا بدون قانون؟ فکرکنم همه شما بچه‌های گل به این نتیجه رسیده‌باشید که بودن من برای زندگی لازم هست و بدون من زندگی خیلی سخت می‌شود. منصفانه نظر بدهید. شاید بودنم بعضی اوقات باب میلتان نباشد ولی مطمئنم بدون من حتی یک روز هم با آرامش نمی‌توانید زندگی کنید.

اکنون فهمیدیم بودن قانون چقدر ضروری است و برای زندگی ما مفید است. حال می‌خواهم مسئله مهمی را با شما درمیان بگذارم. فکر کنم همه شما فضای مجازی را بشناسید و کم و بیش با آن سروکار دارید. امروزه فضای مجازی بخشی از زندگی ما شده است. می‌خواهم این را بگویم که همانطور که من در همه زندگی شما هستم و نقش مهمی دارم، در فضای مجازی هم هستم. یعنی استفاده از فضای مجازی قوانینی دارد که اگر آن‌ها را رعایت کنید می‌توانید به‌خوبی از این فضا بهره‌مند شوید. من همه‌جا و همیشه حافظ امنیت و سلامتی و آرامش شما دوستان خوبم هستم. اگر شما از همین امروز قوانین استفاده از فضای مجازی را یاد بگیرید و به دوستانتان نیز یاد بدهید قطعا می‌توانید از این فضا بهتر استفاده کنید.

صحبت اصلی من با شما بچه‌های دوست داشتنی این هست که بین دنیای حقیقی یعنی همین دنیای اطرافمان با دنیای مجازی فرقی نیست. اگر بخواهید خوب زندگی کنید، در همه جا باید قانون را رعایت کنید. دیدید که اگر یک روز من در میانتان نباشم، چه اتفاقاتی ممکن است رخ بدهد. در فضای مجازی هم همینطور است و اگر من نباشم یا به قوانین عمل نشود، حتما اتفاقات خیلی بدی روی می‌دهد. اتفاقاتی که هیچ‌کدام دوست نداریم، رخ بدهد. فضای مجازی بسیار بزرگ است و اطلاعات زیادی دارد. همین‌ها باعث می‌شود که اگر ما در رعایت قوانین سهل انگاری کنیم، مسائلی رخ دهد که بعدا به شدت پشیمان شویم. البته فضای مجازی خوبی‌های زیادی دارد. اصلا من به‌خاطر این هستم که شما با امنیت و خیال راحت از خوبی‌های فضای مجازی بهره ببرید و آسیبی نبینید. پس بیایید به‌خاطر خودتون به همدیگر قول بدهیم که این قوانین را بشناسیم، به آن‌ها عمل کنیم و به دوستانمان هم یاد بدهیم. من بعضی از این قوانین را که اجراشون هم خیلی راحت هست، برای شما توضیح می‌دهم. البته فکرکنم خودتون این‌ها را می‌دانید. دوستای من از شما می‌خواهم که درباره هر کدوم از این قانون‌ها فکر کنید که چرا باید این قانون را رعایت کنید و اگر به نتیجه‌ای نرسیدید، از یک بزرگ‌تر، مثل مامان و بابا یا معلم حتما بپرسید. این نکته را هم فراموش نکنید که هدف این قانون‌ها، استفاده بهتر شما از فضای مجازی است. اگر هم محدودیتی دارد، قطعا به نفعتان هست. مثل قوانین مدرسه. زنگ تفریح محدود است که شما به درستان برسید تا وقتی بزرگ شدید از درس خواندنتان استفاده کنید.

حالا یک ذره از خودم در فضای مجازی براتون تعریف کنم. اول از همه چند نکته می‌گویم که اگر این‌ها را رعایت کنید سلامتی شما کمتر به خطر می‌افتد. خواهش می‌کنم این‌را انجام دهید چون سلامتی شما برای من خیلی مهم است.

  • اگر از رایانه استفاده می‌کنید، سعی کنید فاصله خود را با صفحه رایانه حفظ کنید. زیاد نزدیک نشینید که سلامتی چشم‌هایتان به خطر می‌افتد.
  • هر نیم‌ساعت یک‌بار از جلوی رایانه بلند شوید. این‌کار از آسیب به ستون فقرات شما جلوگیری می‌کند.
  • هنگام کار با رایانه حتما پلک بزنید. بعضی‌ها انقدر سرگرم می‌شوند که پلک زدن را هم فراموش می‌کنند. شما یادتان نرود. این کار مهم و کوچک را انجام بدهید.
  • سعی کنید از میز و صندلی مناسب خودتان استفاده کنید.
  • دست خود را ثابت برای مدت طولانی روی موس نگه ندارید.
  • مسئله آخر که خیلی مهم هست این که جلوی رایانه غوز نکنید به‌خصوص موقع بازی کردن.

حرف دیگر من این هست که مدت زمانی را که در فضای مجازی هستید، مدیریت کنید. بله با شما هستم مدیرهای آینده! از الآن مدیریت را تمرین کنید. وقت شما بسیار پرارزش است، پس آن را هیچ وقت تلف نکنید. فضای مجازی به‌خاطر ویژگی‌هایی که دارد، به‌راحتی می‌تواند وقت زیادی از شما تلف کند. پس بهتر است زمان مناسب استفاده از فضای مجازی را در طول روز یا یک هفته مشخص کنید. می‌توانید برای این‌کار از والدین خود کمک بگیرید و با توجه به نیازهایتان زمان مناسب خود را تعیین کنید. به این زمان تعیین شده پایبند باشید. به نظر من روزهای تعطیل کمتر سراغ فضای مجازی بروید و در خانه با خانواده خوش بگذرانید. من یک چیزی شنیدم که باورم نمی‌شود. دیده شده بعضی از بچه‌ها در مهمانی‌ها فقط گوشی یا تبلت دستشان هست و بازی می‌کنند! شما باورتان می‌شود؟! آخر وقتی می‌شود با بچه‌های دیگر بازی کرد چرا گوشی یا تبلت؟! کدام بهتر است؟ من به شما قول می‌دهم که این بچه‌ها به ضرر خودشون کار می‌کنند. ضررهای استفاده و بازی زیاد با گوشی و تبلت بماند، همین که خودشان را از بازی با دیگر بچه‌ها محروم می‌کنند، بیشترین ضرر است. شما اگر با این بچه‌ها دوست هستید، حتما اشتباهشان را به آن‌ها بگویید.

نباید به غریبه‌ها اعتماد کنیم. در فضای مجازی ممکن است افراد، خود را شکل دیگری نشان دهند، چون ما آن‌ها را نمی‌بینیم. قصه شنگول و منگول را یادتان هست. آقاگرگه چون از پشت در دیده نمی‌شد، با آردی کردن دست‌هایش و نازک کردن صدایش توانست بزغاله‌ها را گول بزند و آن‌ها فکرکنند مادرشان پشت در است. قصه فضای مجازی هم همین است. ما نمی‌توانیم واقعیت افراد را ببینیم. به همین خاطر ممکن است افرادی باشند که با نیت بد، خود را به شکلی خوب درآورند تا به ما نزدیک شوند. اگر موردی پیش آمد، باید به والدین اطلاع دهیم. در ضمن حواستان باشد؛ اگر شما هم فکر می‌کنید به‌خاطر این‌که در این فضا ناشناس هستید و دیده‌نمی‌شوید، هر کاری می‌توانید بکنید، سخت در اشتباه هستید. چه در دنیای حقیقی و چه در فضای مجازی، شما مسئول رفتارها و کارهایتان هستید و باید درباره آن‌ها پاسخگو باشید.

در اینترنت حواسمان باشد که هر صفحه ناشناسی را باز نکنیم. به‌خصوص روی تبلیغ‌های ناشناس کلیک نکنید. سعی کنید از سایت‌های خوب و با ارزش استفاده کنید که به دردتان بخورد. می‌توانید از والدین خود بخواهید فهرستی از سایت‌های مناسب و کاربردی در اختیارتان بگذارد.

آخرین مسئله که خیلی اهمیت دارد، این است که بدانیم اگر در فضای مجازی برایمان مسئله‌ای پیش آمد، خیلی سریع موضوع را به پدر یا مادرمان بگوییم. هیچ وقت نباید از پدر و مادرمان بترسیم یا خجالت بکشیم. والدین شما همیشه و در هر شرایطی از شما حمایت می‌کنند. این را بدانیم که حتما آن‌ها می‌توانند کمکمان کنند و در این فضا بهترین راهنما برای ما باشند. هیچ کس به اندازه آن‌ها شما را دوست ندارد. پس هیچ‌کس هم به‌خوبی آن‌ها نمی‌تواند از شما محافظت کند. والدین بهترین دوستان شما هستند. به نظر من همیشه در استفاده از فضای مجازی از آن‌ها کمک بگیرید و از راهنمایی‌هایشان استفاده کنید.

ممنونم که به حرف‌هایم گوش دادید. امیدوارم همانطور که در دنیای حقیقی به من احترام می‌گذارید، در فضای مجازی هم قوانینم را رعایت کنید. دوستتان دارم.