آنچه درباره فیلم‌ها نمی‌دانیم

مباحث مربوط به سواد رسانه ای، مطرح کردن پشت پرده فیلمها، بازیها، تبلیغات و…

مقدمه:

امروزه دنیا تحت سلطه رسانه‌هاست. رسانه شامل گستره وسیعی از ابزارهاست. تلویزیون، سینما، کتاب، مجلات و .. جزیی از خانواده رسانه‌ها هستند. هنر نیز گستره عظیمی دارد. نقاشی، خط، تصویرسازی و … همگی هنرهایی هستند که در ایران و جهان طرفداران بیشماری دارند. در بسیاری مواقع هنر و رسانه به کمک هم آمده و یکدیگر را تکمیل می‌کنند. فیلم از جمله هنرهای بسیار جذاب است. هر اتفاقی که بتوان در زندگی واقعی با چشم دید یا با گوش شنید، می‌توان آن را به شکل فیلم هم ضبط کرد. در ابتدای پیدایش سینما کسی فکرش را هم نمی‌کرد که روزی به عنوان یک هنر جذاب از سینما نام برده شود. سینما به عنوان تکنولوژی‌ای شناخته می‌شد که در مقابل هنر قرار دارد و آینده‌‌ای پیش رو ندارد. اما وقتی که توانست از هنرهای کهن از جمله عکاسی، نقاشی، موسیقی، داستان و… استفاده و آنها را به هم وصل کند، روند تکاملی را با سرعت طی کرد. فیلمسازان اولیه در فیلم نقاشی می‌کردند، در فیلم قصه می‌گفتند، نمایش می‌دادند و به تدریج معلوم شد که برخی از هنرها را می‌توان به زبان فیلم و حتی در بسیاری موارد جذاب‌تر از آن هنر بیان کرد. و اما یکی از هنرهایی که فیلم رابطه نزدیکی با آن دارد، رمان است.

حال بیایید برخی تفاوت‌ها و شباهت‌های فیلم و رمان را با هم مرور کنیم: فیلم و رمان قصه‌های بلندی را از زاویه دید یک راوی بیرونی یا یکی از شخصیت‌های داستان برای ما تعریف می‌کند که جزئیات اتفاقات را در آن شرح می‌دهد. همه داستان‌ها را می‌توان به شکل تقریباً مشابهی در یک فیلم به تصویر کشید. اما فیلم در یک زمان واقعی عمل می‌کند و محدودتر است. در حالی که داستان تنها زمانی پایان می‌گیرد که نویسنده بخواهد، فیلم محدود به دو ساعت اجراست. البته گفتنی است که داستان‌ها و رمان‌ها مواد و مصالح اصلی فیلم‌ها را می‌سازند. امروزه یکی از معیارهای مهم چاپ کتاب در بسیاری بنگاه‌های انتشاراتی، این است که قابلیت برگردان به فیلم را داشته باشد. فیلم با وجود اینکه روایت کوتاه‌تری دارد اما قابلیت‌های تصویریی دارد که داستان آن را ندارد.

شاید برایتان سؤال شود که چرا فیلم را می‌توانیم یک آفرینش هنری بنامیم؟ هنر اغلب با یک الهام فردی شروع می‌شود. سپس هنرمند شروع می‌کند به اینکه ایده خود را به شکل و قالب خاص منتقل کند. در ساختن فیلم نیز فیلمساز اگر بتواند الهام اولیه خود را با سایرین تقسیم کند، یعنی چیزی از آن الهام در ما مخاطبان هم به وجود آید، می‌توان گفت قدم اول در آفرینش هنری را به خوبی برداشته است. وقتی ما همراه فیلم می‌خندیم، گریه می‌کنیم و روزها به آن فکر می‌کنیم یعنی ما نیز از الهام فیلم‌ساز متأثر شده‌ایم. و در نهایت چیزی که باعث می‌شود فیلم در سطح جامعه به عنوان یک اثر هنری معرفی شود، دیده شدن آن است. البته هنرمند باید بتواند آن الهام و ایده‌ای که در ذهنش جرقه زده را با قواعد سینما و زبان تاثیرگذار به ما برساند.

کنترل من دست کیست؟

همواره جا دارد این پرسش را از خود بپرسیم که «من برای بالا بردن توانایی تجزیه و تحلیل مهارت‌های فیلم دیدن خودم چه کنم؟»

یک پرسش اساسی که باید به آن جدی فکر کنیم این است که چگونه می‌توانیم مهارت‌های تفکری و دانشی را که با تمرین و ممارست فراوان کسب کرده‌ایم، حفظ کنیم و چطور آنها را ارتقا دهیم. باید برای خودمان تفکری منسجم درباره رسانه‌ها شکل دهیم. نقطه اوج این کار این است که بتوانیم وقتی پیام فیلم‎ها را می‌بینیم سرگرم آن نشویم و از آن پیام عبور کرده و به ابعاد و جوانب آن فکر کنیم. اگر ما بتوانیم این کار را بکنیم می‌توانیم کنترل بیشتری بر فرایند اثرگذاری رسانه‌ها، داشته باشیم و به تدریج آگاهی خودمان را نسبت به این فرایند افزایش دهیم. ما دقیقاً وقتی بیشترین تاثیر را از رسانه‌ها می‌پذیریم که ناخودآگاه در برابر فیلم‌ها قرار گرفته‌ایم و عمیقاً در حال لذت بردن از آن هستیم. وقتی ما اجازه می‌دهیم فیلم‌ها سرگرممان کنند، خودمان به‌اختیار، این اجازه را به سازندگان آنها داده‌ایم که فرایندهای ذهنی، احساسی و تفکر ما را کنترل کنند.

 در واقع باید کنترل رسانه در دست ما باشد و نه کنترل ما در دست رسانه. برای رسیدن به این هدف بهتر است  کنترل مغزمان را روشن کنیم. برای اینکه در این مهم موفق باشیم باید ۱۰ تکنیک زیر را در خودمان ایجاد و تقویت نماییم:

۱- جایگاه شخصی خود را تقویت کنیم: جایگاه شخصی ما یعنی آگاهی از اهدافمان، انگیزه و انرژی لازم برای جست‌وجوی اطلاعات و کسب تجربه‌های مورد نیاز برای رسیدن به این اهداف.  ما احتیاج داریم که یکبار بنشینیم و عمیقاً به این موضوع فکر کنیم که اهداف ما چیست؟ چه چیزی ما را واقعاً خوشحال می‌کند؟ در زندگی می‌خواهیم به چه چیزی برسیم؟ آیا پاسخ به این پرسش‌ها همان چیزهایی هستند که رسانه‌ها برنامه‌ریزی کرده‌اند؟ به نظر پاسخ‌های ما به این سؤالات از کجا نشأت گرفته‌اند؟

اگر من هدف مشخصی در زندگی داشته باشم، هنگام تماشای برنامه‌ها و فیلم‌ها، فعالیت ذهنی خود را افزایش می‌دهم. اینکه من چه مقدار تلاش هنگام تماشای یک برنامه صرف می‌کنم، کاملاً اختیاری است. از آنجا که ما می‌توانیم تلاش خود را کنترل کنیم، می‌توانیم یادگیری خود را کنترل کنیم و افزایش دهیم. یعنی من بتوانم بر اساس اهدافم آنچه می‌خواهم از فیلم‌ها بیاموزم و تجربه‌هایی از فیلم‌ها را درک کنم که خودم می‌خواهم.

۲- به عنوان یک هدف بیایید به مفید بودن امور فکر کنیم. یعنی هر کاری که می‌خواهیم انجام دهیم از خود بپرسیم انجام این کارچه فایده‌ای برای ما دارد؟ دلایل مختلفی برای رویارویی با رسانه‌ها وجود دارد. خیلی از این دلایل ممکن است دلایل خوبی باشند، اما کاربردهای متفاوتی دارند. در هر مرتبه از رویارویی با رسانه‌ها باید اهداف خود را صریحاً مشخص سازیم، چون اگر ما ندانیم برای چه داریم یک فیلم را می‌بینیم این خطر وجود دارد که تأثیرهایی که ما دوست نداریم بر ما بگذارد. بیایید این سؤال را همیشه از خود بپرسیم تا جایی که ملکه ذهن ما شود. آیا خودم را برای رویارویی با فیلم‌ها بر طبق اهداف خودم آماده کردم یا بدون هیییییچ برنامه‌ریزی خودم را در معرض تماشای این فیلم قرار دادم؟

اگر بدانیم از سر عادت و بدون هیچ هدف مشخصی در معرض رسانه‌ها قرار بگیریم قطعاً بازیچه آنها خواهیم شد.

۳- برای رویارویی با رسانه‌ها آگاهی دقیقی را در خود ایجاد کنیم. بیایید به طور دوره‌ای شاید هر چندماه یکبار کاربردهای رسانه‌‌ای خود را در طول یک هفته یادداشت کنیم. با تکرار این تمرین می‌توانیم علاقه‌مندی خود نسبت به رسانه‌ها و پیام‌های آنها را کنترل و تغییر دهیم.

همانطور که تغییرات را زیر نظر داریم، خوب است این سؤال‌ها را از خود بپرسیم: آیا میزان رویارویی من با انواع مختلف فیلم‌ها و رسانه‌ها افزایش یافته یا تنها یکی دو رسانه را دنبال می‌کنم؟ آیا میزان رویارویی من با ژانرهای مختلف فیلم‌ها نیز بیشتر یا کمتر شده است؟ یعنی مثلاً اگر قبلاً فقط فیلم‌های تخیلی می‌دیدم، الان فیلم‌های تاریخی هم تماشا می‌کنم؟

۴- بیایید اصول ذهنی خود را بررسی کنیم. در جریان رویارویی عادت‌گونه‌ی ما با انواع رسانه‌ها مرتباً از خودمان بپرسیم چرا ما چنین عادت‌هایی داریم؟ چرا هر شب باید یک فیلم ترسناک ببینیم؟ آیا ما برنامه‌ریزی کرده‌ایم چنین عادت‌هایی داشته باشیم یا خود به خود به وجود آمده‌اند؟ آیا فکر نمی‌کنید رسانه‌های جمعی در راستای تأمین خواسته‌های خود عادت‌های ما را برنامه‌ریزی کرده‌اند؟ مثلاً فیلم‌های مهیج را در ساعت‌های پایانی شب پخش می‌کنند تا ما بیشتر بیدار بمانیم. اگر توانستیم به این سؤالات پاسخ دهیم، لازم است دوباره درباره اصول ذهنی خود بیاندیشیم و این اصول را در جهت منافع خودمان دوباره بچینیم. آن وقت اگر به رویارویی روزانه خود با رسانه‌ها برگردیم مشاهده می‌کنیم که اصول ذهنی در راستای اهداف ما قرار گرفته‌اند و نه اهداف آن‌ها.

۵- بیایید دانش مفید کسب کنیم. دانشی که مفید نباشد کمکی به ما نخواهد کرد. برای مثال دانستن اینکه فلان بازیگر در چه سالی متولد شده و همسر او چه کسی است به ما کمکی نخواهد کرد. همواره میان دانشی که ما در اختیار داریم و دانشی که برای درک بهتر جهان، بدان نیاز داریم شکاف وجود دارد. ما می‌توانیم این شکاف را پر کنیم چون ابزار پر کردن این شکاف دست خود ماست. این موضوع ربطی به میزان تحصیلات ما ندارد بلکه به علاقه‌مندی ما ربط دارد. اگر به یک موضوع مفید علاقه‌مند باشیم با توجه به امکاناتی که عصر جدید در اختیار ما گذاشته، می‌توانیم منابع زیادی را جست‌وجو کنیم و اطلاعات لازم را به دست آوریم. اما اگر اطلاعات ما درباره یک موضوع زیاد نباشد قطعاً آنچه رسانه‌ها می‌گویند میزان اطلاعات ما درباره آن موضوع را شکل می‌دهد.

۶- درباره طیف خیالی‌ها و واقعی‌ها فکر کنید. به طور مداوم از میزان خیالی بودن و واقعی بودن یک امر بپرسیم. برخی فیلم‌ها را به راحتی می‌توان متوجه شد خیالی‌اند. اما دسته‌بندی برخی دیگر از فیلم‌ها کار ساده‌ای نیست چون از موقعیت‌های واقعی استفاده می‌کنند، اما صحنه‌های فانتری نیز دارند. یا از موقعیت‌های واقعی استفاده می‌کنند ولی جریان واقعی را منحرف می‌کنند. در دنیای رسانه‌ای، تمیز واقعیت از خیال کاری بس دشوار است. چنین اقدامی مستلزم اندیشیدن درباره ویژگی‌های مختلف یک پیام است. ما باید بتوانیم فیلم را به بخش‌های مختلف تقسیم کنیم و بعد درباره خیالی یا واقعی بودن هر بخش فکر کنیم. پیام‌های رسانه‌ای ممکن است بسیار سرگرم‌کننده باشند. این عناصر می‌توانند به طور خلاقانه تفکر ما را تحریک کنند، ولی باید بدانیم اینها ابزاری برای تحریک خلاقیت ما هستند نه الگویی برای تقلید. ما باید بتوانیم این پیام‌های واقعی و خیالی را به گونه‌ای متفاوت پردازش کنیم. اگر هنگام رویارویی با پیام خیالی به اندازه کافی رویکرد تحلیل نداشته باشیم، بسیاری از پیام‌هایی را که در درون عناصر خیالی جای داده‌اند، واقعی می‌پنداریم.

۷- مجاری رسانه‌ای مختلف را مقایسه کنید. مجاری رسانه‌ای مختلف هر کدام چالش‌های مختلفی برای ما ایجاد می‌کنند. بیایید رمان فیلمی که دیدید را بخوانید.

 تمایزها و تشابه‌های آن را تحلیل کنید. آیا این تفاوت‌ها مهم است. بیایید خودتان تلاش کنید، پیامی تولید کنید که مردم با گوش کردن به آن بخندند. همان پیام را در وبلاگ شخصی خود بنویسید و بارگذاری کنید. طراحی پیام رسانه‌ای برای هر کدام از اینها ویژگی‌های متفاوتی را می‌طلبد و درک این تفاوت‌ها کار دشواریست. چنین تمرین‌هایی به بالارفتن درک زیبایی‌شناسی ما کمک می‌کند.

۸- دیدگاه‌های خود را بررسی کنید. این پرسش را از خود بپرسید: آیا دیدگا‌ه‌های من منطق درستی دارند؟ آیا واقعاً نتایجی که بسیاری از فیلم‌ها به تصویر می‌کشند معتبر است؟ آیا ما اطلاعات خود را از روش‌های درستی به دست آورده‌ایم؟ آیا در عمل هم به بسیاری از دیدگاه‌هایی که می‌دانیم درست است، پایبندیم؟

 ۹- بیایید رفتارهای خود را تغییر دهیم؟ تا چه اندازه رفتارهای ما در راستای عقایدمان است؟ برای مثال اگر معتقد باشیم که جامعه ما مادی شده است؛ آیا از خرید کالاهای گوناگونی که در فیلم‌ها تبلیغ می‌شود، خودداری می‌کنیم؟ احتمالاً دور و بر خود انسان‌های زیادی را دیده باشید که مدام از اسراف و تجملات نشان داده شده در فیلم‌ها شکایت می‌کنند ولی خودشان باز هم کالاهایی را می‌خرند که به آن نیازی ندارند؟ این به این دلیل است که بالاترین سطح مواجهه هوشمندانه با فیلم‌ها یا پیام‌های رسانه‌ای داشتن تعهد به مسئولیت اخلاقی در پیروی از عقاید مختلف است. یعنی خودمان مسیر رفتار و عمل خود را بر طبق اصول اخلاقی مشخص کنیم. نه اینکه دیگران را سرزنش کنیم ولی اقدامی نکنیم. متأسفانه این راهبردی است که در برابر بسیاری از معضلات جامعه فراگیر شده است. بسیاری آدم‌ها برخی رفتارهایی که در فیلم‌ها می‌بینند ناپسند می‌شمارند، اما خودشان در زندگی واقعی آن کار را انجام می‌دهند. اگر ما در مواجهه خود با فیلم‌ها از تعهد و مسئولیت اخلاقی برخوردار باشیم با مشاهده رفتاری که در فیلم‌ها نمی‌پسندیم، اعتراض می‌کنیم. و اعتراض خود را از طریق به اشتراک‌گذاری در صفحات شخصی خود و یا پیام‌دان یا ایمیل زدن به رسانه‌ای که آن فیلم را پخش کرده است، به گوش سازندگان و عوامل ساخت فیلم می‌رسانیم. البته که چنین اقدامی تقریباً هیچ تاثیری بر خود رسانه‌ها نمی‌کند، مگر اینکه تعداد افرادی که معترضند زیاد شود و اقدام مشترکی انجام دهند و اعتراض، امری فراگیر شود. البته این موضوع نباید موجب دلسردی ما شود که از چنین اموری صرف نظر کنیم. با این اقدام عملی، ما احساس خواهیم کرد که بر رسانه‌‌ها کنترل داریم و این حس قدرت جدید در زندگیمان اهمیت زیادی خواهد داشت. از طرفی اقدام ما هییییچ فایده‌ای هم که نداشته باشد شاید لااقل یک نفر را به فکر کردن بیشتر وادار کرده باشد.

۱۰- بیایید مسئولیت‌پذیری شخصی داشته باشیم. این کار شاید سخت‌ترین مرحله باشد. به جای سرزنش دیگران از خودمان شروع کنیم و سعی کنیم تاثیرات فیلم‌ها را در خودمان از بین ببریم. مثلاً اگر می‌دانیم که فیلم تبلیغ یک غذای ناسالم را می‌کند ما تحت تاثیر آن قرار نگیریم و خودمان آن را مصرف نکنیم.

ما در این مقاله در صدد بودیم به همه علاقه‌مندان و خصوصاً نوجوانان نشان دهیم که باید کنترل رسانه و پیام‌های دریافتی از آن را در دست خود داشته باشند که این کار با کنترل مغز از طریق ده مهارت گفته شده حاصل می‌شود. ما باید تلاش کنیم از راز و رمزهای رسانه‌ها آگاه شویم تا دیگر مخاطب منفعل پیام‌ها نبوده و بتوانیم با دقت و بررسی بیشتری به پیام‌های رسانه‌ای نگاه کنیم و مجذوب و مقهور آنها نشویم.