کودکان با تبلت ها و موبایل ها مشغولند و والدین در آرامش روحی به سر میبرند. بدون اینکه نگران باشند که چه اتفاقی برای فرزندانشان میفتد. هشدار به والدین که یک مقدار از این آرامش روحی آنها کم شود و برای فرزندانشان وقت بگذارند.
* مقدمه:
رسانهها بخش مهمی از زندگی ما در دنیای امروز هستند و سهم عمدهای در شکلگیری ساختارها و هنجارهای اجتماعی و خانوادگی ما دارند. رسانهها موجب ارتقاء مهارتها، دانش، باورها و ارزشهای ما شده و میتواند در تغییر آنها نقش مهمی ایفا کنند. منظور ما از رسانه در این مقاله، وسیلهای است که فرستنده به کمک آن مفهومی را به مخاطب منتقل میکند. روزنامه، فیلم، عکس، تلویزیون، بازیهای رایانهای، شبکههای اجتماعی، ماهواره، وبسایت و… نمونههایی از رسانه هستند.
برای درک شیوه اثرگذاری رسانهها، برخورد ما به عنوان مخاطب باید فعالانه باشد و بایستی عوامل مؤثر در فرایند اثرگذاری را بشناسیم. وقتی ایدههای مثبت و منفی در این زمینه را بشناسیم، میتوانیم فرایند اثرگذاری را کنترل کنیم. هرچه این اطلاعات ما درباره شیوه اثرگذاری رسانهها بیشتر باشد، بر فرایند اثرگذاری کنترل بهتری خواهیم داشت.
رسانهها به طور مستمر در شیوه اندیشیدن، احساس و رفتار ما اثر میگذارند. اینکه ما گاهی نمود خارجی این اثرات را نمیبینیم بدان معنا نیست که رسانهها هیچ اثری ندارند. ما باید بین اثرات آشکار و در جریان، تمایز قائل شویم. اثرات آشکار اموری هستند که به سادگی میتوان متوجه آنها شد و به روشنی قابل مشاهده هستند. مانند تغییرات رفتاری یا احساسی در مورد یک فیلم. اما اثرات در جریان آن دسته از اثراتی هستند که در رویارویی رسانهای خود، آنها را به طور مستمر تجربه میکنیم. این نوع اثرات گاهی به طور مبنایی نظر ما را نسبت به یک موضوع عوض میکند.
یکی از حوزههای مهمی که رسانه میتواند در آن نقش مؤثری ایفا کند، آموزش و تربیت است. برخی از محتواهای رسانهای میتواند اهمیت مثبتی در امر آموزش کودکان داشته باشد؛ در آنها انگیزه یادگیری ایجاد کند، موجب تفهیم بهتر و آسانتر اصول اخلاقی و تربیتی شود، کمک به شکلگیری تجارب دست اول یادگیری کند و… .
* آیا استفاده از رسانهها صرفاً مثبت است و هیچ خطری کودک ما را در این عرصه تهدید نمیکند؟
ضروری است بدانیم حتی اگر بچههای ما تمام زمانی که از رسانهها استفاده میکنند، صرف دیدن برنامههای مفید و مناسب و یا بازیهای آموزشی شود، باز هم از آسیبهای زیادی برخوردار میشوند که در این مقاله به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد:
اولین آسیب آنکه مواجهه بیش از حد با رسانهها سبب میشود کودکان نقش انفعالی بپذیرند و دنبالهروی بیچون و چرای محتواهای رسانهای شوند. اگر کودکان مدت زمان طولانی بدون برنامهریزی در مواجهه با رسانهها باشند تبدیل به فردی تقلیدگر میشوند. شایان ذکر است روش تربیتی بر کودکان مفید است که آنها را به پویایی وا میدارد، آنها را پرسشگر میکند تا در خصوص چیزهایی که میبینند و میشنوند سؤال داشته باشند و در یک عبارت آنها روشی که آنها را اهل تفکر و تأمل میکند.
یکی از وظایف بسیار بزرگی که ما در خصوص رسانهها برعهده داریم، کنترل محتوای مواردی است که کودکمان با آن در ارتباط است. بایستی توجه داشته باشیم که در معرض برنامههایی قرار گرفتن که در آنها هیجانات زیادی چون جنگ، درگیری و زد و خورد زیاد وجود دارد، سطح هیجانات کودکان را افزایش خواهد داد. کودکان در اغلب موارد رفتارهای هیجانی و پرخاشگرانه را تقلید میکنند. حال ممکن است این تقلید بدین صورت باشد که بعد از دیدن صحنههای زد و خورد در یک کارتون یا شلیککردن در یک بازی کامپیوتری بخواهد این کارها را بر روی خواهر، برادر، والدین و… انجام دهند و یا اینکه حتی به صورت خیالی آنها را تکرار کنند.
فراموش نکنیم که رسانهها میتوانند در شکلگیری تصورات کودکان بسیار تاثیرگذار باشند و بنابراین وقتی کودکان فیلمهای خشونتآمیز ببینند و یا بازیهایی کنند که علیه یک گروه خاص، خشونتی به کار میرود، جامعه را چنین فضایی مییابند و دارای تصورات کلیشهای و قالبی نسبت به گروههای مورد خشونت میشوند.
از سوی دیگر کودکانی که زمان زیادی را در روز صرف بازی، تماشای تلویزیون و به طور کلی استفاده از رسانهها میکنند، فرصت انجام کارهایی که موجب افزایش خلاقیت آنها میشوند، از دست میدهند؛ مواردی چون بازی در فضای آزاد، کاردستی درست کردن، نقاشی کشیدن و ارتباط با همسالان برقرار کردن. گفتنی است رسانههای بصری برخلاف داستانها، فرصت تصور کردن، تخیل کردن و تصویرسازی را آنطور که کودک مایل است از او میگیرد و به جای آن قالبهای کلیشهای و تکراری جایگزین میکند.
همچنین کودکانی که بیشتر تصاویر سریع میبینند بیشتر دچار حواسپرتی و عدم تمرکز حواس میشوند. شاید کودک در آن ساعتی که با موبایل، تبلت و… سر و کار دارد ظاهراً آرام باشد ولی در درازمدت بزرگترین آسیب را برای او به دنبال دارد و قدرت شنیدن را در او و به طور مشهود در کلاس درس کاهش خواهد داد.
یکی از دیگر آسیبهای مصرف زیاد رسانهها، منزوی شدن کودکان است. رسانهها باعث کاهش ارتباط افراد با گروههای هم سن و سال و بازیهای اجتماعی است. کودکی خودمان را به خاطر بیاوریم؟ ما اغلب مشغول انجام بازیهای گروهی و حرکتی با همسالانمان بودیم ولی امروزه بچهها اکثراً اوقات خود را با کارتونها یا بازی با تبلت سر میکنند. این رفتار و استفاده بیش از حد برای کودک منجر به کاهش ارتباط با همسالان میشود که در طولانی مدت افسردگی وی را شاهدیم؛ کودکانی که بیانگیزه و تنبل هستند و نسبت به کارهایی که به آنها سپرده میشوند عباراتی چون خوشم نمیآید، دوست ندارم، ولم کنید، حوصله ندارم و… را استفاده میکنند.
یکی از بزرگترین آسیبهای رسانه، بیرون کشیدن کودک از دوران کودکی است. کودک در دوران کودکیاش باید کودکانه رفتار کند، کودکانه کلام بگوید و کودکانه بازی کند. وقتی کودکان زمان و دفعات زیادی در معرض محتواهای رسانهای نامناسب با سنشان قرار گیرند، در موقعیتهای متفاوت سریعاً خود را جای شخصیتهای رسانهای میگذارند. بدین روی است که وقتی با کودکان صحبت میکنیم، جملات بزرگتر از سنشان به کار میبرند و حتی رفتارهای بزرگتر از سنشان دارند که برای کودک مناسب و شایسته تلقی نمیشود. برای مثال در پژوهشی که در ارتباط با اثرات بازیهای رایانهای با کودکان داشتیم، مادران در مصاحبه بیان میداشتند که فکر و بیان بسیاری از دختران این است که همچون شخصیت برخی بازیهای مطرح دائماً لباس عوض کنند، آرایش کنند و عروس شوند. این کودکان جملاتی را به زبان میآوردند که نشان از آگاهی جنسی آنها در سنین پایین دارد. کودکی که دائماً برنامههای بزرگسالان را میبیند و همچنین در اینترنت و یا هنگام بازیهای رایانهای جملاتی میشنود که ورای سن اوست، این جملات را از آن خود میداند و بنابراین خود را همه چیزدان دانسته و اجازه اظهارنظر در هر امر را به خود میدهد که به باور روانشناسان و متخصصان تربیتی امری مطلوب برای کودک محسوب نمیشود. این امر همچنین موجب شکسته شدن سلسله مراتب در خانواده میشود. (مش، ۱۳۹۳: ۲۳-۲۵)
از سوی دیگر همه ما کم و بیش شاهد کاهش میانگین ارتباط کلامی خانوادهها نسبت به گذشته هستیم؛ هر کدام از اعضای خانواده در زمان کنار هم بودن، به صورت انفرادی به رسانهای مشغول هستند؛ یکی با تلویزیون، یکی با رایانه یا تبلت، یکی با تلفن همراه و امکانات شبکههای اجتماعی و… . این شرایط از بین رفتن گفتوگو در محیط خانواده، سبب کاهش ارتباطات عاطفی و بروز زمینههای ناهنجاری خصوصاً در فرزندان میشود.
نشستن کودکان در برابر برنامههای رسانهای بدون حضور بزرگسالی که وی را به چالش بکشد، اجازه بروز کلامی آنچه در درون کودک میگذرد، به وی نمیدهد. کودک افکار خود را صرفاً در ذهنش دارد و بیان نمیکند که این امر سبب میشود افکارش ناپخته بماند، مورد بررسی و کاوش قرار نگیرد و کودک به خیالپردازیهای نابجا روی آورد.
از جمله دیگر آسیبهای مصرف زیاد رسانهای، کاهش مرز واقعیت و خیال است. کودکان گاهی نمیتوانند میان برنامههای تخیلی و زندگی واقعی تمایز قائل شوند و این امر آنها را در دنیای واقعی دچار مشکل میکند. برای مثال مادری میگفت پسرم وقتی در ماشین کنار پدرش مینشیند از او میخواهد بسیار سریع رانندگی کند. وقتی پدرش به او میگوید تصادف میکنیم پاسخ میدهد: «اشکال ندارد… دوباره جان میگیریم و سالم میشویم.» مثالهایی از این دست زیاد هستند؛ مواردی چون زمانی که کودک پس از دیدن سریال خود را به دار آویخت تا روحش در جریان افکار دیگران قرار گیرد!
از دیگر آسیبهایی که غالب محتواهای رسانهای ایجاد میکند، تغییر الگوی مصرف و سبک زندگی بینندگان است. بسیاری از پیامهای رسانهای به گونهای طراحی شده که کودک را ضمنی به خرید کالاهای خاص تشویق میکنند تا کودک والدینش را به خرید آن کالاها مجبور نماید. همچنین بسیاری از بازیها و برنامههای تلویزیونی نوعی خاص از مصرف را ترویج میدهند که با فرهنگ بومی و خانوادگی فرد همخوانی ندارد؛ مواردی چون رابطهای که کودکان با والدینشان در فیلم برقرار میکنند، غذاهایی که میخورند، لباسهایی که میپوشند و… در بسیاری موارد با هنجارها و ارزشهای خانوادگی ما مغایر است. اگر بر محتوایی که کودکانمان در بازیها و برنامهها میبینند نظارت نداشته باشیم و محتواهای ارائه شده به کودک را همراه او مورد سنجش و ارزیابی قرار ندهیم، نمیتوانیم از پیامدهای بعدی آن جلوگیری کنیم. پیامدهایی چون بکارگیری کلمات و عبارات، با زبان و بیانی که ناپسند میشماریم، شکلگیری این تصور که مصرفگرایی بسیار لذتبخش است، از بین بردن اعتماد به زندگی پس از مرگ و وجود امور اسرارآمیز، تقابل والدین و کودکان و… .
* کلام پایانی:
عدهای رسانهها را مهمترین عامل توسعه و پیشرفت عصر حاضر برمیشمارند که کودکان ما را با دانستنیها و امور بسیاری آشنا میکند و از سویی برخی رسانهها را مهمترین و تنها عامل از هم پاشیدگی خانوادهها، آسیبهای هنجاری و از بین برنده ارزشهای ایرانی و اسلامی میدانند. در این میان کدام گروه درست میگوید؟ رسانهها خوب هستند یا بد؟ به رشد کودکانمان کمک میکنند و یا عامل بازدارنده تربیت آنها هستند؟
تصمیمگیری نهایی در اینباره با شماست. وقتی از طیف دیدگاهها و نسبت به سودمندیها و مخاطرات آگاه باشید، در ایجاد دیدگاهی منطقی برای خودتان و کمک به فرزندانتان در استفاده مطلوب از پیامهای رسانهای موفق خواهید بود.
منابع جهت مطالعه بیشتر:
- پاتر، دبلیو جیمز (۱۳۹۱) بازشناسی رسانههای جمعی با رویکرد سواد رسانهای. ترجمه امیر یزدیان، پیام آزادی و منا نادعلی. قم: مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما.
- پاکدهی حسینی، علیرضا، فاطمه نوریراد و وحیده شاهحسینی (۱۳۹۴) مادران و نقش آنان در پیشگیری از وابستگی کودکان به بازیهای رایانهای، ششمین همایش علمی سالانه سلامت روان و رسانه.
- دی گاتانو، گلوریا (۱۳۹۳) فرزند پروری در عصر رسانه. ترجمه محمدرضا رستمی و فروغ ادریسی، تهران: همشهری
- گانتر، بری (۱۳۸۷) اثر بازیهای ویدویی و رایانهای بر کودکان، ترجمه سید حسن پورعابدی نائینی، تهران: جوانه رشد.
- مش، گوستاو اس و ایلان تلمود (۱۳۹۳) نوجوان دیجیتالی: دنیای اجتماعی نوجوانان در عصر اطلاعات، ترجمه اسماعیل سعدی پور و مینا آذرنوش، تهران: رشد
- childmedia.org